- آب بند
کسی که یخ می سازد، آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست می کند، سد
معنی آب بند - جستجوی لغت در جدول جو
- آب بند (تَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه ماست و پنیر و سرشیر و خامه کند، آنکه درزهای ظروف فلزین با موم مذاب یا قلعی سد سازد، آنکه یخ گیرد
- آب بند
آنکه آبرا بندکند، آنکه آب در ظرفی ریزد، آنکه ماست و پنیر و سر شیر و خامه سازد، آنکه درزهای ظروف فلزی را با موم مذاب یا قلعی سد کند، آنکه یخ گیرد، دستگاهی مجهز بدرهای متحرک که برای حرکت کشتیها بین دو نقطه رودخانه که هم ارتفاع نیستند بکار رود
- آب بند ((بَ))
سّد، کسی که ماست و پنیر و مانند آن را درست می کند، کسی که ترک ظروف شکسته را می گرفت
- آب بند
سد
- آب بند
بند، سد، ورغ
- آب بند
ختم الماء
- آب بند
Watertight
- آب بند
hermétique
- آب بند
hermético
- آب بند
герметичный
- آب بند
wasserdicht
- آب بند
герметичний
- آب بند
hermetyczny
- آب بند
水密的
- آب بند
hermético
- آب بند
পানি-রোধী
- آب بند
پانی بند
- آب بند
isiyopitisha maji
- آب بند
su geçirmez
- آب بند
밀폐된
- آب بند
密閉の
- آب بند
אטום במים
- آب بند
ermetico
- آب بند
rapat air
- آب بند
ปิดผนึกน้ำ
- آب بند
waterdicht
- آب بند
जलरोधक
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلت های نو، محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه و مانند آن، لبنیاتی، گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل یا ظروف فلزی
شربت قند، قسمی خربزه بکاشان که بسیار شیرین و لطیف است. شربت قند، نوعی خربزه شیرین. آب پانیذ آبلوچ
بستن معبر آب، شغل و عمل آب بند، ریختن آب در سماور و آب پاش و غیره
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
بستن مسیر آب، عایق کردن جایی یا چیزی در برابر نم و رطوبت، تنظیم شدن موتور ماشین یا هر دستگاه دیگری، ریختن آب در سماور، آب پاش و غیره
